سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش، احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: یکشنبه 103 اردیبهشت 9

سال جدید از راه رسید و بهار م‍ژده نو شدن داد. بهار طبیعت را به همه دوستان بزرگوارم تبریک عرض می کنم و امیدوارم فضل خدای بزرگ شامل حال همگان باشد . دوستان حیف نیست بهار طبیعت زمین مرده را جان ببخشد و ما دل به بهار کلام خدا و دوستان خدا نسپاریم ؟ حیف نیست اگر پنجره­های خانه دلمان را بر نسیم روح بخش آموزه­های وحیانی باز نکنیم و دل را به خُنَکای زنده کننده­اش نسپاریم ؟ حیف نیست اگر چهره دلهای بهاری را در آینه گفتار و رفتار آنها نبینیم و خویش را با آنان همسو نکنیم ؟ آیا به راستی ارزش سرزمین دل یک انسان بیش از زمین طبیعت نیست ؟

یا محیی

-----------------------------------------------

ü       از بهشتی پرسید ؛ روحانی هم می­تونه تو شورای شهر بره ؟ گفت : روحانی همه جا می­تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشه نه اینکه تکیه­اش به علوم حوزوی باشه . گفت : صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمی­ده .

ü       به یار دیرین که رسید انگار به بهشت رسیده باشه گفت : امشب نماز به امامت شما ! گفت: نماز من شکسته است ، مسافرم . با خنده گفت : ما که نماز مغربمان را شکسته نمی خوانیم . هر دو خندیدند . مغرب را امام موسی صدر اقامه کرد و نماز عشاء را بهشتی . آخر هم هر دو به هم اقتدا کردند ! شاید بهشتی هنوز هم منتظر باشد ، شاید .

ü       کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان دعوتش کرده بودند برای سخنرانی . رفته بود . طبقه اول مشروب خوری و پارتی آلمانها بود، طبقه دوم سخنرانی حاج آقا. اول از همه حصیر رو پهن کرد تا نمازش رو بخونه ، بعد هم پاسخ به سؤالات. بهشتی تا آخر مونده بود.

ü       می گفت: هر چه از غرب به طرف کشورهای اسلامی نزدیک­تر می­شدیم بی­نظمی و بلبشویی هم بیشتر می­شد. می­گفت ترسیدم بنای فکری بچه­ها به هم بریزه . توجیه­شون کردم که اینها ربطی به اسلام نداره . اسلام یک چیزه و رفتار ما یه چیز دیگه .

ü       همه نشسته بودند پای تلویزیون . رئیس جمهور داشت سخنرانی می­کرد ، بد می­گفت ، از بهشتی ، هر چه دوست داشت گفت .یکی پای تلویزیون حرفی پروند . بهشتی عصبانی شد . گفت : حق ندارید حتی درباره بنی صدر اینطور حرف بزنید ، هر چه باشد مسلمان است .

ü       با اون قدّ کوچک و سّن کمش می­اومد داخل جلسات حزب جمهوری قرآن می­خوند . اون روز دیر کرده بود .رئیس جلسه گفته بود تا نیاید جلسه را شروع نمی­کنیم . تا اومد بهشتی به احترامش ایستاد و مثل یک مرد باهاش دست داد. قاری کوچک ذوق زده شدن بود .

ü       بنی صدر هر جا می­نشست پشت سرش بد می­گفت . بعضی هم بهش می­گفتند انحصار طلب ، وهابی ،‌ضد امام . بهشتی خیلی مراقب بود . غیبت هیچ کس رو نمی­کرد . امام می گفت بهشتی مظلوم بود .

ü       ساعت 7 با بهشتی قرار داشت . یک ربع به 7 رسید . خوشحال بود که زودتر هم رسیده . گفته بود ، به آقای بهشتی بگید فلانی اومده. طرف رفت و برگشت . گفت : آقای بهشتی عذر خواهی کردند و گفتند یک ربع تا قرار مانده ، 7 در خدمت هستم .

ü       خستگی توی چشمای همه معلوم بود. بالاخره اجلاس پایانی خبرگان قانون اساس بود . همه هم بودند، همه نماینده­های سیاسی کشورها. رفته بود جلو ، با تک تک آنها دست داده بود و ازشون تشکر کرده بود . با سه زبان انگلیسی ، آلمانی و عربی . تو حیرت بودند . تصویری که از یه روحانی تو ذهن ساخته بودند این نبود .

ü       صبح بود ، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی . یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند . نگو دعوا شده بود ، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه . یکی دیگه گفته بود هشت طبقه است . راننده بهشتی شناس بود . همه رو آورده بود دم در خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید .  



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط سید محمد حسن مخبر در دوشنبه 88/1/10 و ساعت 4:35 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبشها (قسمت دوم )
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبش ها (قسمت اول )
    تعیین موضوع شأن فقیه نیست
    نظام امت و امامت
    معیارهای فطرت شناس
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا