جامعه هایی که بر محور ایمان تشکیل می شود و اداره می شود دچار یک نقطه آسیب پذیری خاصی است و آن این است که در این جامعه ها ، چون گرما و شور ایمان به فکر و اندیشه و به عمل و رفتارشان آهنگ خاصی می دهد ؛ چون برای آن چیزی که به آن ایمان و اعتقاد ، یعنی دلبستگی و عقد القلب دارند ، ارزش خاصّی قائلند ، تا آنجا که حاضرند در راهش جان ببازند ، فداکاری و از خود گذشتگی کنند ؛ به دلیل ارزش فوق العاده ای که برای آن چیزی که به آن ایمان دارند قائلند ، گه گاهی دشمنان رند زیرک ، دنیا طلبان صفوف داخلی و ستون پنجم دشمن خارجی می آیند انگشت می گذارند بر جای حساس ؛ یک چیزی را بهانه می کنند و داد و فریاد راه می اندازند : آی امت مؤمن به این مکتب و به این دین ، چه نشسته ای که دینت و مکتبت بر باد رفت ! اسلام بر باد رفت ! .
این مردم به دلیل وجود آن گرما و شور ایمان و عشق – عشق مذهبی ، عشق مکتبی - آسان تحریک می شوند تا آنجا که معاویه می تواند این مردم را علیه علی (ع) ، مجسمه اسلام تحریک کند ؛ تا آنجا که در همین عصر ما مردمی به عنوان حمایت از علی (ع) و ولایت او ، هیزم کش آتش نفاق و چند دستگی و پراکندگی در داخل امت اسلامی و حتی در داخل صفوف شیعه و هواداران علی شدند و جاده صاف کن دشمن برای پیروزی بر امت اسلام. این یک واقعیت است .
ما در طول تاریخ ، در جامعه های مذهبی و مسلکی می بینیم این آسیب پذیری تقریباً عمومیت دارد . علتش هم روشن است : انسان در برابر هر چیزی که نسبت به آن عشق می ورزد و بهترین علاقه هایش را نثار می کند ، خود به خود یک چنین حساسیتی خواهد داشت .
فرض کنید نشسته اید و مشغول انجام یک کار فوق العاده مهم هستید ؛ تلفن زنگ می زند ، به شما خبر می دهند که بچه ات در شُرف مرگ است . می پرسید : آقا شما چه کسی هستید ؟ - « متأسفانه نمی توانم خودم را معرفی کنم فقط می توانستم به شما اطلاع بدهم بچه تان در آستانه مرگ است » . خوب ! طبعاً شما یکباره از جا می پرید ببینید چه شده . لااقل تحقیق می کنید ببینید مطلب درست است یا نه . حالا اگر این تلفن کننده کسی باشد که انجام آن کارِ مهمِ شما به صلاح و صرفه او نباشد ، در این صورت راحت توانسته با یک تلفن شما را از انجام آن کار در آن لحظه باز بدارد .
حالا اگر انسانی باشد بی تفاوت ؛ بچه برایش آن قدر قیمت نداشته باشد ؛ آن قدر به بچه دلبستگی نداشته باشد ؛ می گوید : خیلی خوب ! چه کار کنم ؟ بگذار به کارم برسم ! گوشی تلفن را زمین می گذارد و کارش را ادامه می دهد .
اگر انسانی باشد که به فرزندش بسی علاقه دارد ، اما عاقل و هوشیار و خردمند است ، فوراً با یک تلفن به یکی از دوستانش ، آشنایانش ، بستگانش ، خواهش می کند که وی زودتر در این زمینه کسب اطلاع کند ؛ اگر کاری فوری هم لازم است انجام بدهد ؛ کمکهای فوری هم اگر لازم بود انجام بدهد. می گوید : محبت کنید به این موضوع رسیدگی کنید تا من به کارم برسم . هم به کارش می رسد و هم آن وظیفه عاطفی اش را انجام می دهد . اگر انسانی قوی باشد دیگر تحت تأثیر بقیه آن آثار عاطفه قرار نمی گیرد که نتواند کارش را انجام بدهد و از کارش باز بماند .
خوب ما که نمی خواهیم برادران و خواهران با ایمان ما از آن گروه پدر دوم باشند ؛ یعنی بی غیرت و بی تفاوت و بی محبت نسبت به دین . ما می خواهیم شور ایمان ، موتور محرک جامعه اسلامی و شیعی ما باشد . ما معتقدیم انسان اصلاً موقعی زندگی انسانی را آغاز می کند که ایمان در زندگی انسان آغاز می شود ؛ ایمان به مکتب و مسلک و آئین . ما طرفدار ساختن زن و مرد مسلکی هستیم که در راه مسلک و مکتبش از همه چیز بگذرد . تلاشمان در این راه است . خودمان را هم می خواهیم این جور بسازیم . بنا بر این بدون شک ما نمی خواهیم با تلقین خونسردی و بی تفاوتی این آسیب پذیری را علاج کنیم . این کار را نمی خواهیم بکنیم .
پس چه کار کنیم ؟ راهی درست کنیم که مردم ما هم حساس باشند ، هم شور داشته باشند ، هم به دین عشق بورزند . شیعه به تشیعّش عشق بورزد ، به مولایش علی (ع) عشق بورزد ، به ائمه هدی و پیغمبر پاک سلام الله علیهم اجمعین عشق بورزد ، به قرآن عشق بورزد ، به همه اینها عشق بورزد . راستی یاد علی ، یاد حسین ، برای او تکان دهنده شوق آفرین و گرما بخش باشد ، اما آلت دست هم نشود . چه کنیم ؟
فکر می کنم راهی جز این که از نوع پدر سوم بشویم برایمان باقی نمی ماند . می خواهیم دوستان تا آنجا که میّسر است بر میزان آگاهی های اصیل و مستند خودتان نسبت به اسلام و تشیّع بیفزایید . آگاهی های اصیل یعنی آگاهی هایی که از کتاب خداو سنّت قطعی رسول خدا و ائمه هدی گرفته شده باشد . نه آگاهی هایی که مستند باشد به بافته های جاعلان حدیث و وَضّاعان حدیث ؛ یا مستند باشد به تمایلات منحرف کسانی که یا دین برایشان دکّان زندگی شده و تشیّع و ولایت برایشان وسیله جاه طلبی و اغفال دیگران شده ؛ یا به علت سطحی بودن مثل گروه اول اغفال شوند و اسباب دست دیگران گردند . ما هرگز نمی توانیم به تمایلات دینی اینها به دیده آگاهی های اصیل و مستند اسلامی و شیعی بنگریم .
دوستان را با آیات خدا ، که « تتلی علیکم » - آیاتی که بر شما خوانده شود – باید قوی تر کنید . « وکیف تکفرون و انتم تتلی علیکم آیات الله » 1 . کاری کنیم که آیات خدا بیشتر به گوشتان بخورد ؛ به آن بیشتر مأنوس باشید و مأنوس باشیم و مأنوس باشند و کمتر فریب بخورند .
آن شب عرض کردم تجربه داریم . دوستانِ تعلیم دیده وقتی که پای سخن اغفال گران می نشینند با چهار آیه و حدیث خلع سلاحشان می کنند ولی دوستانی که به این سلاح مجهز نیستند چه بگویند ؟ می بینند آقا یک مشت حرف می زند ، یک مشت هم آیه و حدیث برای خودش می آورد ؛ آنها چه بگویند ؟ چیزی ندارند بگویند ؟
کتاب ولایت ، رهبری ، روحانیت ؛ ص 138
-------------------------------------------------------
پ . ن . 1 = سوره آل عمران آیه 101