سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
امروز: جمعه 103 آذر 2

  نزدیک شدن روز 7 تیر و سالروز شهادت 72 تن از بهترین بندگان خدا بهانه خوبی است تا دوباره نام شهید مظلوم آیت الله بهشتی (قدس سره) در جامعه شنیده شود تا شاید برخی به یاد بیاورند که چنین شخصیتی - که به حق می توان او را سید الشهدا ء شهدای انقلاب اسلامی خواند – روزی در میان ما می زیست . متأسفانه هر سال در چنین روزهایی ده ها مراسم و آئین برگزار می­شود و ده­ها سخنران نام او را بر زبان می­رانند و یادش را گرامی­ دارند اما فقط یادش را گرامی می دارند . درد آنجاست که این گرامی داشت ، اگر چه به نام بهشتی است اما به کام آنانی است که می خواهند تا از نام و آوازه و شرف شهادت او برای خودشان مشروعیتی دست و پا کنند و چند روزی بیشتر تشنگی قدرت را زیر شعار شیفتگی خدمت مخفی کنند .

دریغ و درد که اندیشه بهشتی مظلوم ، این فقیه دین آشنا و متفکر جهان شناس همچنان در زیر لایه­های عمیقی از خاکستر فراموشی و آتش کینه متعصبان دین فروش مهجور مانده است و می­کوشند تا بماند . هیچ از خودمان نمی پرسیم چرا بعد از گذشت بیش از 25 سال از شهادتش کتابها و نوشته های او باید برای اولین بار در سال 86 چاپ بشوند ؟ و این در حالی است که برخی سخنرانی های چاپ شده 40 سال قبل از این ایراد گردیده است . حرفهایی که گذر سالها آنها فرسوده نکرده و هنوز بعد از سالها بوی تازگی می­دهد و برای جویندگان حقیقت و فطرتهای پاک همچنان سرچشمه زلالی را می ماند که تشنگی شان را فرو می­نشاند .

معتقدم خیلی از دکانداران دین فروش روزگار ما هنوز هم از زمزمه نام بهشتی رنج می برند تا چه رسد به زنده شدن اندیشه و افکار او و جریان یافتن سیره کم نظیرش .

یا ابصر الناظرین .

-----------------------------------------------

ü       مترجم ترجمه کرد که (هیأت کوبایی می­خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند ). همه ایستاده بودند توی کادر به جز مترجم ! پرسید مگه شما نمی­آیی؟ گفت : همه می­دونند من توده­ایم ، برای شما بد می­شود . خندید ؛ باید شما هم باشید ، دقیقا کنار من ! کادر کامل شد .

ü       وارد خونه که می­شد اول می­رفت سراغ خانم . _ سلام ، خسته نباشید ، زحمت کشیدید! کار هر روزش بود . می گفت : همش تو خونه نمون ، افسرده می­شی . از خانه بیرون برو .

ü       گذاشته بودشان توی دبیر خانه شورای انقلاب . اوایل کارها نقص داشت ، دیر می­شد . اعتراض­ها که زیاد شد گفت : جوانند ، باید یاد بگیرند برای آینده انقلاب، باید نسل جوان با ایمان را بیاوریم در میدان ، با خامی­­هایشان بسازیم و از خودسازیهایشان لذت ببریم . خیلیها ساخته شدند برای آینده .

ü       می­گفت : 15 ساله که بودیم دسته جمعی امر به معروف و نهی از منکر می­کردیم . اول یکی­مان می­گفت ، بعد دیگری ، ‌بعد ... اثرش زیاد بود . می­گفت : فهمیدیم همه چیز در جماعت است . ید الله مع الجماعة .

ü       رو کرد به جوونای ایرانی ساکن آلمان و گفت : اگه جامعه نمونه اسلامی بسازید دیگه به تبلیغ اسلام نیازی ندارید . گفت : تلاش کنید این جامعه رو بسازید اونوقت همه سراغ شما می­آند و این خودش بهترین تبلیغه ... .

ü       یک واحد درست کرده بود برای مطالعات انسانی و تربیتی .می­گفت پس از مدتی به یه اصل رسیدیم . اینکه نمی شود آینده یک دانش­آموز را با استفاده از تجارب قبلی دانش آموزان دیگر پیش گویی کرد . می گفت : هر بچه خودش یک کتاب خاصه . یه کتاب سربسته که باید همون رو خوند .

ü       اومده بودند پیش انقلابیون که کُلت داریم این هوا ! حاضریم بفروشیم . ذوق زده شده بودند که زود پول جور کنیم بخریم . بهشتی مکثی کرد و گفت : نخرید ، این دام ساواکه ، برای شناختن شما . خوب فهمید ، دام نتونست چیزی تور کنه!

ü       گفتند حا که «مرگ بر شاه» همه گیر شده ؛ شعار جدید بدیم . « شاه زنا زاده است ، خمینی آزاده است » آشفته شده بود . گفت : رضا خان ازدواج کرده ، این شعار حرام است . از پلکان حرام که نمی شود به بام سعادت حلال رسید .

ü       رو کرد به بهشتی و گفت : می خواهم مقداری از وقت خانه را بزنم کار پژوهشی قرآنی کنم . فکر می کرد نهی کند و بگوید : همین که به خانوادئه می رسی کار قرآنی می کنی . می خواهی از عملت بزنی ؟ این رو گفت، بلند هم گفت ، جوری که دیگه پشیمون شد از تصمیمش  .

ü       با غرور گفتند که باید مناظره کنیم . حتما هم باید بهشتی طرف ما باشد . 8 نفری نشسته بودند روبروی بهشتی برای مناظره . آخر جلسه اومده بودند برای خواهش . خواهش می کنیم پخش نشود ! آبرویمان می رود . بهشتی سفارش کرده بود پخش نشود ، هیچ وقت هم به رویشان نیاورد . انگار جلسه ای نبوده .



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط سید محمد حسن مخبر در یکشنبه 88/4/7 و ساعت 5:5 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبشها (قسمت دوم )
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبش ها (قسمت اول )
    تعیین موضوع شأن فقیه نیست
    نظام امت و امامت
    معیارهای فطرت شناس
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا