سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15

 

تازه تحصیلات علوم اسلامی را شروع کرده بودم . آن زمان نشاط و شادابی خاصی داشتیم . ما پیش از مباحثه ، بعد از مباحثه ، پیش از درس ، بعد از درس ، با دوستان می گفتیم و می خندیدیم . یکی از دوستان که با من هم مباحثه بود و چند سالی از من بزرگ تر بود ، شاید آن موقع 21 یا 23 سال داشت ، از بازار در آمده بود و به تحصیلات علوم اسلامی پرداخته بود . خلاصه بزرگ شده جلسات مذهبی معمولی و هیئتها و اینها بود . ایشان وقتی ما می خندیدیم می گفت : فلانی ، حالا که آغاز تحصیل علوم اسلامی است بهتر است خودمان را عادت بدهیم و نخدیم یا کمتر بخندیم . گفتم : چرا؟ گفت : این آیه قرآن است : « فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً » 1 باید که اندک بخندند و فراوان بگریند.  در آن موقع که ایشان این آیه و یکی دو تا حدیث به این مناسبت می خواند ، من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم .آغاز دوران تحصیل بود و آن موقع اصولاً آدم به این فکر نمی افتد که برود مطالعه کند و ریشه آن را دریابد و ببیند که قرآن چرا می گوید : « فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً » .

البته عین این جمله در قرآن هست . به او گفتم : بالاخره به من بگو ببینم که این خندیدن کار حرامی است یا نه ؟ گفت : نه ، حرام نیست . ولی خوب بهتر است یک مسلمان زبده و ورزیده نخندد. گفتم : حالا که حرام نیست من می خندم . برای اینکه فطرت من نمی تواند فعلاً این تعلیم را بپذیرد و چون تعلیم مربوط به واجب و حرام نیست ، باشد تا بعد ببینیم چه میشود .

چند سالی گذشت . اولین مطلبی بود که من به صورت مستقل و بر اساس قرآن و کتاب و سنت درباره اش تحقیق می کردم . به همین سبب تصمیم گرفتم یک بار قرآن را از اول تا آخر با دقت بخوانم و آن را به صورت یک کتاب علمی بررسی کنم . تا آن موقع مکرر قرآن را خوانده بودم و مکرر این آیه را دیده بودم . اما مثل این خواندنهای معمولی بی توجه از آن گذشته بودم ، بدون دقت کافی .

این بار که بنا داشتم برای بررسی یک مسئله اسلامی قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنم ، رسیدم به این آیه . به خودم گفتم : عجب ! این آیه در قرآن هست اما مطلب ، درست در نقطه مقابل مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده است و آن دستوری بود که پیامبر صادر کرده بود که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند بسیج شوند . ایشان بری یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بود . عدهّ ای با بهانه های مختلف از شرکت در این لشگر کشی خود داری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند . خداوند در این آیات قرآن می فرماید : « لعنت خدا باد بر کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد می روند اما باز هم زندگی دوستی ، آنها را وادار کرده از فرمان خدا و رسولش تخلف کنند و بمانند » . و به دنبال آن به عنوان یک نفرین و کیفر می فرماید : « از این پس کم بخندند و زیاد بگریند » .

حالا شما از این آیه چه می فهمید ؟ می فهمید که از دیدگاه اسلام ، زندگی ، نشاط ، نعمت و رحمت خداست و زندگی توأم با گریه و زاری و ناله ، خلاف رحمت و نعمت خداست . نعمتی هست و عذابی هست و خدا در مقام نفرین یا در مقام نکوهش از این تخلف می فرماید : « از این پس از نعمت خنده و نشاط فروان کم بهره باشید و همواره گریان و غمزده زندگی کنید » .بنا بر این با مطالعه اسلام بر اساس قرآن دیدم آیه درست خلاف آن مطلب را می گوید .

این نوع استنباط های نابجا و تلقین آن به مسلمانان به اضافه عوامل دیگر سبب شد که جامعه ما توجهش به مسئله تفریح کم باشد .

دوست عزیز ما آقای رسائی 2، در ضمن صحبتی که در زمینه تفریحات سالم می کردند ، تفریح را محدود کردند به این که آدم تفریح را به این منظور بکند که قوای تازه به دست بیاورد و برای میدان های جدّی زندگی ، تازه نفس شود .

من می خواهم عرض کنم ، تا آنجا که من در اسلام در زمینه این مسأله مطالعه کرده ام – البته هنوز مطالعات به آن حدّ نصاب دلخواه نرسیده ، اگر چه از مطالعات معمولی خیلی وسیع تر است – اصولاً تفریح یکی از نیارهای زندگی انسان است ، یعنی نه فقط به عنوان تجدید قوا ، بلکه اصولاً به عنوان یکی از نیازهای اصیل . ملاحظه کنید برای مثال انسان غذا می خورد ؛ هدف از خوردن غذا از نظر طبیعت این است که بَدَل ما یتحلّل باشد ؛ یعنی آن مقدار از کالری و انرژی که بدن مصرف کرده است مجدداً از راه خودن غذا تولید شود . این یک نیاز طبیعی است که هدفش تأمین قوای تحلیل رفته است ؛ اما یک نیاز طبیعی است نه ارادی . تفریح برای انسانها یک چنین حالتی دارد ؛ یک نیاز طبیعی است نه یک نیاز ارادی . یعنی انسان خود به خود احساس می کند وقتی در زندگی آب اش به جا باشد ، نانش به جا باشد ، کارش به جا باشد ، خانه اش به جا باشد ، زن و بچه اش به جا باشد ، همه اینها به جا باشد ، اصولاً به یک نوع تفریح نیز نیاز دارد . تفریح حاجتی است از حاجات زندگی . خدای آفریدگارِ طبیعت و نظام طبیعت خواسته است آدم با احساس احتیاج به تفریح همواره نشاط زنده ماندن و زندگی کردن داشته باشد بنا بر این ، می خواهم این مسئله را مؤکد تر و جدّی تر و اصیل تر تلقی کنید .

اصولاً تفریح یکی از نیازهای طبیعی بشر است و یک نظام اجتماعی و مکتب زندگی باید برای ارضای این خواسته طبیعی فکری کند . چه کسی می تواند درباره اسلام بگوید [که] اسلام دین غم و اندوه و گریه و زاری و بی نشاطی است در حالی که قرآن با صراحت می گوید: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ » 3

اصلاً درست به عکس است . اسلام دین نشاط است . این آیه قرآن از محکمات قرآن و صریح است . این آیه در سالهای آخر بعثت و حتی در سالهای آخر هجرت نازل شده است و می گوید ای پیامبر ، در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم می کردند اعلام کن و بگو : چه کسی زینت و آرایش و زیبائی هایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده حرام کرده است ؟ چه کسی روزی های پاک ، مواهب پاک ، مواهبی که انسان از آنها لذت مشروع صحیح می برد  حرام کرده است ؟ بگو این مواهب ، این روزهای پاک ، این زیبائی ها ، برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیاست . در زندگی جاوید و آخرت هم همین زیبائی ها و همین مواهب برای مردم با ایمان است ، با یک تفاوت . و آن تفاوت این است که در این دنیا زیبائی ها به زشتی ها آمیخته و الوده است ؛ شادی ها به غم آلوده و آمیخته است ؛ ولی در دنیای دیگر ، در روز رستاخیز ، این زیبائی ها و این مواهبِ پاک برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد .

کتاب موسیقی و تفریح در اسلام ؛ ص 21

-----------------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = سوره توبه ، آیه 82

پ . ن . 2 = جناب رسائی مذکور از سخنرانان مشهور دهه 50 تهران بودند.

پ . ن . 3= سوره اعراف ، آیه 32

پ . ن . 4 = لینک پایگاه اینترنتی " امت مظلوم " بر روی سرور وردپرس : thhp://ommatemazloum.wordpress.com



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط سید محمد حسن مخبر در دوشنبه 88/12/24 و ساعت 8:56 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبشها (قسمت دوم )
    دو عامل مؤثر در رهبری جنبش ها (قسمت اول )
    تعیین موضوع شأن فقیه نیست
    نظام امت و امامت
    معیارهای فطرت شناس
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا